نخستین عشق

سانین مدتی در اتاق راه رفت، بعد پشت میز نشست، ورق کاغذی برداشت، چند سطری نوشت و فوری روی نوشته خط کشید و آن را سیاه کرد... به یاد قامت زیبای جما در چارچوب پنجره‌ای تاریک افتاد که چگونه در روشنایی ستارگان نمایان و برجسته بود، زلفش که از وزش باد افشان و آشفته بود، دست مرمری‌اش که به دست خدایان المپ شباهت داشت و در آن لحظه، سنگینی گوارای آن روی شانه‌اش حس می‌کرد... بعد گل سرخی را که جما برایش انداخته بود را برداشت و به نظرش رسید که از گلبرگ پژمرده‌‌ی آن، بوی دیگری جز بوی معمولی گل به مشامش می‌رسید... ؛
5 /10
5
موضوع کتاب


نخستین عشق

سانین مدتی در اتاق راه رفت، بعد پشت میز نشست، ورق کاغذی برداشت، چند سطری نوشت و فوری روی نوشته خط کشید و آن را سیاه کرد... به یاد قامت زیبای جما در چارچوب پنجره‌ای تاریک افتاد که چگونه در روشنایی ستارگان نمایان و برجسته بود، زلفش که از وزش باد افشان و آشفته بود، دست مرمری‌اش که به دست خدایان المپ شباهت داشت و در آن لحظه، سنگینی گوارای آن روی شانه‌اش حس می‌کرد... بعد گل سرخی را که جما برایش انداخته بود را برداشت و به نظرش رسید که از گلبرگ پژمرده‌‌ی آن، بوی دیگری جز بوی معمولی گل به مشامش می‌رسید... ؛

ایوان تورگنیف



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی