قمارباز (با 9 تفسیر)

بالاخره بعد از دو هفته مرخصی برگشتم. خانواده‌ای که برایشان کار میکنم، سه روزی میشود که به رولتن‌بورگ آمده‌اند. خدا میداند که چرا فکر میکردم لابد دارند انتظارم را میکشند؛ اما در اشتباه بودم. ژنرال، در عین بیاعتنایی، نگاهی به سر تا پایم انداخت، چند کلمه‌ای از سر بنده‌نوازی با من حرف زد و بعد حواله‌ام داد به خواهرش. مشخص بود از جایی پول جور کرده‌اند. به نظرم رسید، ژنرال قدری در حضورم معذب است و حتی شرم دارد نگاهم کند. و...
10 /10
10

قمارباز (با 9 تفسیر)

بالاخره بعد از دو هفته مرخصی برگشتم. خانواده‌ای که برایشان کار میکنم، سه روزی میشود که به رولتن‌بورگ آمده‌اند. خدا میداند که چرا فکر میکردم لابد دارند انتظارم را میکشند؛ اما در اشتباه بودم. ژنرال، در عین بیاعتنایی، نگاهی به سر تا پایم انداخت، چند کلمه‌ای از سر بنده‌نوازی با من حرف زد و بعد حواله‌ام داد به خواهرش. مشخص بود از جایی پول جور کرده‌اند. به نظرم رسید، ژنرال قدری در حضورم معذب است و حتی شرم دارد نگاهم کند. و...

فئودور میخاییل داستایوفسکی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی