انگیزه؛ کلمه سادهای که همهی ما حتما بارها و بارها اون رو شنیدیم و ازش استفاده کردیم، چه توی سخنرانیهای چند هزار نفری چه توی خونه و یا حتی جلوی آینه!
اگر صاحب کسبوکاری باشیم، احتمالا به این فکر کردیم که چهطور باید به کارکنان سازمان انگیزه بدیم. یا اگر کارمند باشیم بارها پیش خودمون گفتیم که من دیگه توی این شرکت لعنتی انگیزهای برای کار ندارم.
اما واقعا انگیزه چیه، چهجوری به دست میاد و چهجوری از بین میره؟
شاید بشه گفت انگیزه یعنی پاداشی برای انجام کار یا دلیلی برای اتخاذ یک تصمیم، اما واقعا انگیزه همینه؟!
حداقل دن آریلی معتقده انگیزه خیلی پیچیدهتر از اونه که ما بهش فکر میکنیم.
به همین بهانه نگاهی انداختیم به کتاب پاداش نوشته دن آریلی که انتشارات ترجمان آن را با ترجمه سیدامیرحسین میرابوطالبی منتشر کرده است.
دن آریلی دانشمند شناختهشده در حوزه روانشناسی و اقتصاد رفتاری، اهل آمریکاست. دکترای خود را در حوزه روانشناسی شناختی گرفت، بعدا از آن دکترای دیگری هم در حوزهی مدیریت کسب و کار دریافت کرد و حدود 10 سال در دانشگاه MIT به تدریس مشغول بود و بعد از اون به دانشگاه Duke رفت و تا الان در این دانشگاه مشغول تدریس و پژوهش است.
نکته جالب درباره آریلی این است که او هیچوقت به صورت رسمی درس اقتصاد نخواند، با این حال از سرآمدان حوزه اقتصاد رفتاری در دنیاست.
70 درصد از بدن دن آریلی زمانی که نوجوان بود، طی یک حادثه دچار سوختگی شد و به مدت سه سال او را در بیمارستان نگه داشت. کتاب "پاداش" با روایت مادری شروع میشود که از دن درخواست کمک میکند. کمک به کودکش که او هم دچار سوختگی شدید شده.
وظیفه آریلی، ایجاد انگیزه ادامه زندگی در اون کودک و از اون مهمتر ایجاد انگیزه در خودش برای یادآوری خاطرات تلخ دوران نوجوانی بود.
شما با یک رمان مواجه نیستید، هدف آریلی از نقل این روایتِ کوتاه، نشان دادن اهمیت مفهوم انگیزه و پاداش و در واقع کمک به درک باقی مطالب کتاب است.
از نظر آریلی، انگیزه = پول + دستاورد + رضایت + هدف + احساس پیشرفت + تامین بازنشستگی + توجه به دیگران + میراثی که از شما میماند + تعداد بچههای کوچکی که دارید + احساس غرور + همه عناصر دیگر
نداشتن انگیزه یعنی از دست رفتن تعهد و اشتیاق افراد، دیر سرکار حاضر شدن، زود محل کار را ترک کردن، عدم توانایی در مدیریت هزینه، کار با حداقل توان و بعضا حتی خرابکاری در کارِ کارفرمایشان.
شاید فکر کنیم کارهای راحت و بیدردسر حسابی به ما انگیزه میدهند اما در واقع وقتی سختتر کار میکنیم و کمی زمان و کار بیشتری صرف میکنیم، احساس مالکیت دلنشینتری به ما دست میدهد و از ثمره کارمان لذت بیشتری میبریم. حالا تصور کنید محصولی را خلق کنیم، ساختههای ما بخشی از وجود و هویت ما میشوند.
وقتی افراد به خاطر ملاحظات اجتماعی، روابط عاطفی و احساس مالکیت، برای انجام کاری انگیزه میگیرند، اضافه کردن پول به آن فضا باعث کاهش انگیزه و حسن نیت میشود.
باید در نظر داشت زمانی که پاداش بسیار زیاد باشد، کارایی به شکل قابل توجهی کاهش مییابد. این اثرِ خلاف انتظار، به خاطر نگرانی و اضطراب از احتمال نگرفتن آن پاداش به وجود میآید.
زمانی که در حال انجام کاری هستیم، روی لذت موجود در آن کار تمرکز میکنیم، اما زمانی که قبل از شروع به همان کار فکر میکنیم، تمرکز بیش از اندازهای روی انگیزانندههای خارجی، مانند پرداختی و پاداش، خواهیم داشت.
آدام اسمیت، صاحب کتاب مهمِ "ثروت ملل" معتقد بود اگر کارهای بزرگ را به کارهای کوچکتر تجزیه کنیم، در زمان صرفهجویی میشود، مهارت افراد در کار افزایش مییابد و در نتیجه شاهد بهبود بهرهوری خواهیم بود.
احتمالا داستان کارخانه سنجاقسازی اسمیت را شنیدهاید. زمانی که تقسیم کار در این کارخانه صورت گرفت، ده کارگر در هر روز توانستند 48000 سوزن تولید کنند. اما بدون تقسیم کار، در خوشبینانهترین حالت، هر فرد، بیش از بیست سنجاق در روز نمیتوانست تولید کند.
آدام اسمیت فرض میکرد که مدیریت میتواند ساختار محیط کار را تغییر دهد و بدون قربانی کردن انگیزه انسانی، کارایی را افزایش دهد. نکتهای که اسمیت به آن توجه نکرد، از بین رفتن حسِ ساختن و مالکیت در نیروی کار بود.
بر خلاف اسمیت، اما کارل مارکس معتقد بود که کارآییِ حاصل از تجزیه کارها به اجزای کوچکتر، به قیمت از دست رفتن انگیزه انسان خواهد بود.
در اقتصادی که هر روز بیش از پیش دانشمحور میشود، طراحی سازمانهایی منطبق بر دیدگاه مارکس اهمیت بیشتری پیدا میکند. چون در اقتصادِ دانش، محیط کار تا حد زیادی به اطمینان، تعهد و حسن نیت وابسته است و به همان نسبت که استقلال افراد در سازمانها افزایش مییابد، اهمیت ایجاد حس تعلق به شرکت در میان افراد نیز افزایش پیدا میکند.
یک از مسائلی که امروزه حسننیت را کمرنگ میکند و باعت کاهش انگیزه میشود، قرارداد است!
در بسیاری از موارد، وجود قرارداد ضروری است، اما نحوه ایجاد این قراردادها، لحنشان و عباراتی که استفاده میکنند میتواند به سادگی اطمینان و حسن نیت را تخریب کند.
ترویج حسننیت ساده است، اما از بین بردنش از آن هم سادهتر!
در پایان
حکایت انگیزه اصلا حکایت سرراست و مشخصی نیست، بلکه به شدت پیچیده و رازآلود است. پول گاه حتی نقش ضد انگیزه بازی میکند. تاثیر عواطف و احساسات بر روی ما بسیار بیشتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. نیاز به مورد تایید قرار گرفتن و احساس مالکیت، نیاز به حس موفقیت، نیاز به یافتن تعهدی بلندمدت، داشتن هدف مشترک و مواردی از این دست...
کتاب پاداش به همراه دو کتاب دیگر به نامهای "چرا کار میکنیم؟" نوشته بری شوارتز و "مدیریت، فراسوی اعداد" نوشته مارگارت هفرنان تحت عنوان مجموعه "هوش کسب و کار" توسط انتشارات ترجمان در سال 96 چاپ شد.