فاطمه قاسم آبادی

2 نفر این منتقد را دنبال کرده اند

نقد کتاب : بارون درخت نشین

کتاب، داستان زندگی “کوزیمو لارس دو روند” و پسر بارون آرمینیوس را از سن  دوازده سالگی تا مرگ از زبان برادرش “بیاجیو” به تصویر می‌ کشد. خانواده اعیانی آن‌ها در شهر اومبروزا زندگی می‌ کند و کودکان این خانواده با شیوه‌های سخت و خشکی بزرگ می‌ شوند که پذیرش شان از سوی بچه ‌های دیگر به اکراه صورت می ‌پذیرد .
 ناخرسندی کوزیمواز این زندگی تحمیلی تا بدانجا پیش می ‌رود که روزی به بالای درخت بلوطی می‌ رود و دیگر حاضر به پایین آمدن نمی‌ شود. وجود جنگل‌های بسیار با درختانی که شاخه‌ هایشان در هم می‌ رود این امکان را به «بارون درخت‌نشین» می‌دهد که از منطقه ‌ای به منطقه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر کند بی آنکه نیازی به پایین آمدن از درختان داشته باشد !
این رفتار و زندگی پیوسته بر روی درختان گوناگون تا پایان عمر با او می ‌ماند. در این میان هر آن مقدار که بارون خود را از دیگران و مردم روی زمین دورتر می‌کند، بیشتر و بیشتر به رابطه و کمک به آن‌ها نیاز پیدا می‌ کند. در نهایت عشق میان بارون و دختری به نام ویولتا باعث دگرگون شدن زندگی بارون و بیاجیو و مردمان اومبرزو می‌ شود .


مفهوم کلی کتاب
در کل جریان رمان بارون درخت نشین ماجرای نمادین اروپاست در دل انسانی که به عنوان روشنفکر و پیشرو، الگوی عملی برای تغییر و رهایی از عرف های سنتی دارد .
نویسنده با همین دغدغه ها کتابی در مورد کشور ارمانی بر فراز درختان و قانون اساسی ان می نویسد. بر خلاف بسیاری از روشنفکران و متفکران و مصلحان که فقط مقاله می نویسند .
شخصیت اصلی رمان یعنی کوزیمو با وجود اینکه در تمام عمر خویش پس از رفتن به بالای درختان هرگز پایش به زمین نمی رسد، اما این به معنای مخالفت با زمین نیست بلکه به معنای پیوند بیشتر با طبیعت و زمین است .
بارون پس از فردیت یافتن و جدا شدن از سنت های جامعه ی خودش (خانواده) مراحل رشدش را طی می کند .
او برای ادامه زندگی جدیدش دست به نو اوری می زند. سپس به تجربه اندوزی می پردازد. ملاقات با جووانی خلنگ راهزن مسیر او را کمی تغییر می دهد این یک تاثیر دو طرفه است همان طور که مسیر زندگانی جووانی خلنگ راهزن به کلی پس از اشنایی با کوزیمو و کتاب هایش تغییر می کند .
رفته رفته هدف او کمک به دیگران می شود و بارون شخصیتی مثبت شناخته می شود .
کوزیمو سپس به دنبال اجتماعی شدن و قرار گرفتن در یک شهر بالای درخت دست به سفر می زند .
عشق را تجربه می کند. همان طور که جامعه اروپای ان روز در تجربه ای ناکامل زن را می شناخت. ملغمه ای از هرزگی، ظغیان گر و پر از احساسات و حسادتو… کوزیمو هم این احساسات را تجربه می کند .
(همان طور که در رمان های ان روزگار پیداست مثل برباد رفته، مادام بواری و...)
در نهایت در سن میان سالی کوزیمو یک مبارز سیاسی می شود. کسی که برای مدتی در گروه فراماسون ها رهبری گروه را بر عهده می گیرد و یکسری قانون گذاری ها توسط او انجام می شود .
اما در نهایت بارون تنها و جدا از هر فرقه وتفکری بدون اینکه به زمین بازگردانده شود می میرد .


مقدمه ی کتاب بارون درخت نشین
یکی از قسمت های جذاب کتاب مقدمه ی آن است، مقدمه ای که در آن نویسنده چکیده ای از تفکرات خود را همراه با دیدی که نسبت به کلیت کتاب دارد همراه می کند و در اختیار مخاطبش قرار می دهد
چگونه می ‌توان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگی کرد؟ چگونه می توان هم به زندگی آدمیان و قراردادهای دیرینه آن پشت پا زد و هم برای آنان، وبه کمک خودشان، زندگی نو و نظم نوینی را جستجو کرد؟
بارون درخت نشین به این پرسش ها پاسخ می ‌گوید. پاسخی نه با وعظ و نظریه‌ پردازی که با خود زندگی ‌اش، با شیوه زیستن اش می ‌آموزد که برای آدم همه چیز شدنی است؛ تنها به این شرط که بخواهد و بهای آن را بپردازد .
بارون مدام از سنت های کهنه و قیدهای بی چون وچرای اجتماعی می‌ گریزد و شیوه ‌ای برای زیستن را برای خود برمی‌ گزیند که دیگر کوچکترین شباهتی با زندگی مردمان ندارد. زمین سفت و آشنای زیر پا را رها می‌ کند و به زندگی در راه پیچاپیچ و لرزان بالای درختان می ‌رود، یعنی می ‌توان گفت که دنیای دیگری را جایگاه خود می ‌کند. اما نه این که در« برج عاج» بنشیند. فاصله گرفتنش از زمین برای دوری جستن از مردم نیست. برعکس؛ پنداری در جستجوی میدان دید گسترده تری به میان شاخ و برگ درختان می ‌رود تا همه چیز را بهتر و بیشتر ببیند، تا بهتر بتواند به آنچه برایش  “شورش” کرده است عمل کند .”


قسمت های زیبایی از کتاب
عشق فقط زمانی ممکن است که آدم خود خودش باشد ، با همه نیرویش !” 
برای بهتر دیدن زمین باید کمی از آن فاصله گرفت .” 
بی شناخت عشق ، تجربه های دیگر به چه کار می آید؟
اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم ، در صورت نیاز انها باید انچه را که بلدم در اختیارشان بگذارم . به نظر من فرماندهی یعنی همین .”
عشقش به درختان مانند همه عشق های راستین ، اغلب با سنگدلی و حتی بی رحمی همراه بود .”  
کارهای برجسته ای که آدمی به پیروی از وسوسه ای درونی می کند باید نا گفته بماند ، همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی معنی جلوه می کند و پست و بی مقدار می شود .”
” مادرمان با آنکه بیش از همه ما با کوزیمو تفاوت روحیه داشت ، تنها کسی است که توانسته است او را همان گونه که هست بپذیرد ، شاید به این دلیل که در پی توجیه او نبود .”

منبع: به‌دخت

بارون درخت نشین
بارون درخت نشین داستان متفاوتی است از پسری که سعی می کند با دنیای اطرافش و سنت هایی که آن ها را قبول ندارد به روش خودش مبارزه کند. او به این منظور یک روز به بالای درخت می رود و بعد از آن هرگز از آن پایین نمی آید و از همانجا به تجربه های دنیای انسانی می پردازد...

برو به صفحه کتاب
بازدید این مطلب : 390
تاریخ انتشار : 1399/01/09

   

     
 
عبارت امنیتی