آخرین انار دنیا
«آخرین انار دنیا» روایت مردی است که ۲۱ سال در زندان انفرادی محبوس بوده و تنها همنشیناش بیابان پشت پنجره سلولش است او پس از این سالهای اسارت از سوی فرماندهی سابقش آزاد و متوجه میشود که حزب مطبوعش پیروز شده اما کشورش درگیر جنگ داخلی است حال، همرزمان سابقش که به قدرت رسیدهاند فاسد شدهاند و او با همه چیز بیگانه است فرماندهاش او را به قصری میبرد که در آنجا راحت زندگی کند اما او میخواهد فرزندش سریاس را پیدا کند مظفر صبحگاهی، شخصیت اصلی رمان، ما را با خود به کشف جهانی تازه میبرد