آخرین بچه سر راهی

«هنوز هم صدای هق‌هق آن بچه‌های تنها و پریشان دور و برم را میشنوم.» وقتی که جین در سال 1938 در لندن باردار شد، میدانست که نمیتواند از فرزند خود نگهداری کند. او که ازدواج نکرده بود، از سر تنهایی و ترس از مرکز کودکان سرراهی خواهش کرد که فرزندش را بپذیرند و امکاناتی که او نمیتواند به پسرش بدهد را برای او فراهم کنند. با این حال وقتی زمان تحویل نوزاد رسید مادر به شدت پریشان شد....
5 /10
5

آخرین بچه سر راهی

«هنوز هم صدای هق‌هق آن بچه‌های تنها و پریشان دور و برم را میشنوم.» وقتی که جین در سال 1938 در لندن باردار شد، میدانست که نمیتواند از فرزند خود نگهداری کند. او که ازدواج نکرده بود، از سر تنهایی و ترس از مرکز کودکان سرراهی خواهش کرد که فرزندش را بپذیرند و امکاناتی که او نمیتواند به پسرش بدهد را برای او فراهم کنند. با این حال وقتی زمان تحویل نوزاد رسید مادر به شدت پریشان شد....

تام‌ مکنزی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

از همین نویسنده

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی