تراموایی به نام هوس
تراموایی بهنام هوس شاید قبل از هر چیز، نوشتهای دربارهی خودِ پنهانشدهی آدمها باشد، خودی که از پشت معصومیت و حقبهجانببودنمان، گاهی بیرون میزند و شقورق و اتوکشیده جلو رویمان میایستد. این همان اتفاقیست که برای "بلانش دوبوآ"ی این ترامو میافتد؛ بلانشی که سعی میکند با ادااطوار حسابشده، همهی خودش را مخفی کند. ولی نه آن نزاکت جعلی و نه آن لباسهای شب رنگارنگ ـ اما ارزانقیمت ـ و نه حتا بیگانگی با واژهی هتک حرمت، نمیتواند بلانش را تا ابد مخفی نگه دارد. وحشت از پیری و محوشدن زیبایی، نیاز عاجزانه به تعریفوتمجید جنسیِ مردها و اصرار به نجیبزادهبودن، مثل تودهای یخی بلانش را در بر گرفته؛ سرد، شکننده، بیثبات. اما تلاش او برای جلبتوجه مردها از سرِ تنهاییست یا حس هوسناک و برانگیختنِ بیمارگونهاش؟ چیزی را که تنسی ویلیامز به آن پرداخته، خیلیها در وجودشان پرورش میدهند؛ آنقدر که حسابی رشد کند و از جلدشان بیرون بزند و بعد شقورق و اطوکشیده جلو رویشان بایستد، بهشان سلام کند، دست بدهد و خودش را معرفی کند: «من تواَم.»؛ تراموایی بهنام هوس چیزی نیست جز تهکشیدن تراژیک یک زن تنها؛ انجمن منتقدان امریکا "تراموایی به نام هوس" و "مرگ دستفروش" را بهترین نمایشنامههای قرن اعلام کردند. تراموایی به نام هوس برندهی جایزهی پولیتزر و کتاب سال امریکا است و اقتباس سینمایی آن نامزد ٨ جایزه اسکار و برندهی ٤ جایزهی اسکار شده و فیلم ساخته شده از آن بهترین اقتباس تاریخ سینما اعلام شده است؛