زمستان شغال
«همهاش از خدا میپرسم كي قراره اين زن رنگ آسودگی ببينه. كی تشخيص میده كه ديگه بسه؟ چون پيمونهی بعضی انگار سررفتنی نيست؛ هر چی هم كه زندگی چپ و راستشون كنه. عمری گره از كار مردم باز كردی، بیاون كه يكی ازشون بشناسی. حالا به درد من برس. به داد كسی كه ظلمت كرده اگه برسی هنره.»