خداحافظ، تا فردا
در دههی بیست میلادی در مزرعهای در ایلینوی مردی کشته میشود و در همین لحظه دوستی صمیمانهای بین دو پسربچه به پایان میرسد. مکسول در این کتاب با شیوهی روایی خاص خود دو داستان بسیار متفاوت را در هم میآمیزد: یکی داستان به ظاهر یکنواخت پسری که مادرش را از دست داده و در جستجوی راهی برای پذیرش این فقدان است و دیگری داستان پرکشش و پرتنش قتل یک کشاورز. یکی داستانی است از روایتی فردی و درونی و دیگری داستانی است کموبیش کارآگاهی و با نمودی بیرونی. یکی زندگینامهی خود اوست و دیگری زندگینامهی یک دوست دوران کودکی. داستان دو کودک با سرنوشتی بسیار متفاوت اما هر دو قربانی آنچه خود در وقوعش دخالتی نداشتهاند؛