دختر توی آینه

می‌توانستم دختر لاغر و باريك و سبزه‌ای رو ببينم كه با روسری كوچكی كه به سرش بسته بود مثل گنجشك توی آشپزخانه پرواز می‌كرد. به نظر می‌رسيد موهای دخترك كوتاه باشد... لب‌هايش ته رنگی صورتی داشت و لپ‌هايش مثل سيب گلاب گل افتاده بود. مژه‌هايش بلند و تاب برداشته بودند. بينی‌اش استخوانی و كمی قوزدار بود. روی هم رفته بامزه بود. دوستش داشتم. دلم برايش پر می‌كشيد. با خودم زمزمه كردم سرمه... دختر توی آينه سرمه بود؛
7 /10
7

دختر توی آینه

می‌توانستم دختر لاغر و باريك و سبزه‌ای رو ببينم كه با روسری كوچكی كه به سرش بسته بود مثل گنجشك توی آشپزخانه پرواز می‌كرد. به نظر می‌رسيد موهای دخترك كوتاه باشد... لب‌هايش ته رنگی صورتی داشت و لپ‌هايش مثل سيب گلاب گل افتاده بود. مژه‌هايش بلند و تاب برداشته بودند. بينی‌اش استخوانی و كمی قوزدار بود. روی هم رفته بامزه بود. دوستش داشتم. دلم برايش پر می‌كشيد. با خودم زمزمه كردم سرمه... دختر توی آينه سرمه بود؛

گلرخ بیات



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی