چتر تابستان
"آنی ریچاردز فکر میکند در زندگی خطرات زیادی وجود دارند که باید مواظبشان باشد؛ مثل مسومیت غذایی، تصادف با دوچرخه، آبلهمرغان، تب زرد، حیواناتی که ممکن است از باغ وحش فرار کرده باشند و خیلی چیزهای دیگر. او به همین دلیل حتّی از بسیاری چیزها که دوست دارد میگذرد تا اتّفاقی برایش نیفتد. همه سعی میکنند به او بگویند نباید اینقدر نگران باشد. امّا همه فکر میکردند برادرش جرد هم هیچ مشکلی نداشت؛ ولی جرد مُرد."