زمین ناآشنا

دوست پسر سانگ در پیاده رو کنارش ایستاده و به خانه نگاه می کرد که پل با دوچرخه اش به خانه برگشت او آن روز را در کتابخانه مشغول گرفتن کپی بود. یک ماشین بی. ام. و سبز یشمی کنار جدول خیابان پارک شده بود. آنها به نظر خیلی صمیمانه کنار هم ایستاده و سرهایشان به طرف یکدیگر کج شده بود.
6 /10
6

زمین ناآشنا

دوست پسر سانگ در پیاده رو کنارش ایستاده و به خانه نگاه می کرد که پل با دوچرخه اش به خانه برگشت او آن روز را در کتابخانه مشغول گرفتن کپی بود. یک ماشین بی. ام. و سبز یشمی کنار جدول خیابان پارک شده بود. آنها به نظر خیلی صمیمانه کنار هم ایستاده و سرهایشان به طرف یکدیگر کج شده بود.

جومپا لاهیری



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی