ابریشم

این رمان نیست. حتی حکایت هم نیست. یک قصه است. قصه با مردی که دنیا را درنوردید و با یک دریاچه که معلوم نیست چرا آن جاست آغاز می‌شود، و در یک روز پر باد پایان می‌پذیرد. شاید بشود گفت که یک قصه‌ی عشق است. ولی اگر فقط همین بود به زحمت تعریفش نمی‌ارزید. در این قصه تمنا و رنج هم هست. از آن گونه که خوب می‌شناسیم، ولی هیچ‌گاه واژه‌ی درستی برای بیانش نمی‌یابیم. و به هر حال این واژه «عشق» نیست. همه‌ی قصه‌ها موسیقی خودشان را دارند. این یکی موسیقی‌اش سفید است. مهم است که این را بگویم، زیرا موسیقی سفید موسیقی غریبی است، آدم را گاهی زیر و رو می‌کند; آهسته نواخته می‌شود و باید آرام با آن رقصید. چیز دیگری برای گفتن نیست. شاید باید خاطرنشان کرد که این قصه در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد; فقط برای این که کسی در آن منتظر هواپیما، ماشین لباسشویی و روانکاو نباشد. از این چیزها خبری نیست. شاید باری دیگر الساندرو باریکو
7 /10
7

ابریشم

این رمان نیست. حتی حکایت هم نیست. یک قصه است. قصه با مردی که دنیا را درنوردید و با یک دریاچه که معلوم نیست چرا آن جاست آغاز می‌شود، و در یک روز پر باد پایان می‌پذیرد. شاید بشود گفت که یک قصه‌ی عشق است. ولی اگر فقط همین بود به زحمت تعریفش نمی‌ارزید. در این قصه تمنا و رنج هم هست. از آن گونه که خوب می‌شناسیم، ولی هیچ‌گاه واژه‌ی درستی برای بیانش نمی‌یابیم. و به هر حال این واژه «عشق» نیست. همه‌ی قصه‌ها موسیقی خودشان را دارند. این یکی موسیقی‌اش سفید است. مهم است که این را بگویم، زیرا موسیقی سفید موسیقی غریبی است، آدم را گاهی زیر و رو می‌کند; آهسته نواخته می‌شود و باید آرام با آن رقصید. چیز دیگری برای گفتن نیست. شاید باید خاطرنشان کرد که این قصه در قرن نوزدهم اتفاق می‌افتد; فقط برای این که کسی در آن منتظر هواپیما، ماشین لباسشویی و روانکاو نباشد. از این چیزها خبری نیست. شاید باری دیگر الساندرو باریکو

الساندرو باریکو



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی