چهره ی دیگری

پوچ شدن چهره‌ی حقیقی، همچون آن‌چه از دُم در کالبد بدن باقی مانده است، پابندی غیرمنتظره بود که ظاهراً هیچ‌کس نتوانسته بود از آن رهایی یابد. اما... وضع من فرق داشت. فقط من زندگی پشت این دیوار را، ولو صرفاً یک آن، تجربه کرده بودم. نتوانسته بودم هوای بیش‌ازحد سنگین و گرفته‌ی آن‌جا را تاب بیاورم و دوان‌دوان بازگشته بودم؛ با این‌همه تجربه‌اش کرده بودم. از آن‌جا که نمی‌توانستم هستیِ ورای دیوار را کتمان کنم، چهره‌ی واقعی‌ام، که صرفاً نسخه‌ای ناقص از نقاب بود، هرگز نمی‌توانست بر من غلبه کند؛
5 /10
5

چهره ی دیگری

پوچ شدن چهره‌ی حقیقی، همچون آن‌چه از دُم در کالبد بدن باقی مانده است، پابندی غیرمنتظره بود که ظاهراً هیچ‌کس نتوانسته بود از آن رهایی یابد. اما... وضع من فرق داشت. فقط من زندگی پشت این دیوار را، ولو صرفاً یک آن، تجربه کرده بودم. نتوانسته بودم هوای بیش‌ازحد سنگین و گرفته‌ی آن‌جا را تاب بیاورم و دوان‌دوان بازگشته بودم؛ با این‌همه تجربه‌اش کرده بودم. از آن‌جا که نمی‌توانستم هستیِ ورای دیوار را کتمان کنم، چهره‌ی واقعی‌ام، که صرفاً نسخه‌ای ناقص از نقاب بود، هرگز نمی‌توانست بر من غلبه کند؛

کوبو آبه



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی