بار دیگر شهری که دوست میداشتم
در بخشی از کتاب می خوانیم: بخواب هلیا، دیر است دود دیدگانت را آزار می دهد دیگر نگاه هیچکس بخار پنجرهات را پاک نخواهد کرد دیگر هیچکس از خیابان خالی کنار خانه تو نخواهد گذشت چشمان تو چه دارد که به شب بگوید؟ سگها رویای عابری را که از آن سوی باغهای نارنج میگذرد پاره میکنند شب از من خالی است هلیا گلهای سرخ میخک، مهمان رومیزی طلایی رنگ اتاق تو هستند؛ اما گل های اطلسی، شیپورهای کوچک کودکان عابر در جستوجوی پارههای یک رویا ذهن فرسودهاش را میکاود قماربازها تا صبح بیدار خواهند نشست و دود، دیدگانت را آزار خواهد داد آنها که تا سپید صبح بیدار مینشینند ستایشگران بیداری نیستند رهگذر پارههای تصورش را نمییابد و به خود میگوید که به همهچیز می شود اندیشید و سگها را نفرین می کند نفرین پیامآور درماندگی است و دشنام برای او برادری است حقیر
نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی داستاننویس معاصر در سال ١٣١۵ در تهران متولد شد. پس از گرفتن دیپلم ادبی به ادامه تحصیل در رشته حقوق پرداخت، اما آن را رها کرد و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی مشغول به تحصیل شد.
علاقهاش به نویسندگی از همان دوران نوجوانی پدیدار شد. در ٢٧ سالگی نخستین اثرش به نام “خانهای برای شب” را منتشر کرد. این اثر شهرت زیادی برایش به همراه داشت. پس از آن و با انتشار تعداد بیشماری کتاب و مقاله، در زمره نویسندگان نامدار معاصر قرار گرفت. از مشهورترین کتابهای او میتوان «یک عاشقانه آرام»، «بار دیگر شهری که دوست میداشتم»، «چهل نامه کوتاه به همسرم»، «مردی در تبعید ابدی»، همچنین داستان بلند و هفت جلدی «آتش بدون دود» که عنوان «نویسنده برگزیده ادبیات داستانی بیست سال بعد از انقلاب» را برایش به همراه داشت، نام برد.