هتل عروس

من می دونستم که دیگه آخرشه، شاید بهتر بود که سال ها پیش ترکش می کردم. همون موقع که فهمیدم ما برای هم ساخته نشدیم، من فکر می کردم شاید اتفاقی بیفته. یه معجزه ای بشه. اون بفهمه که اشتباه کرده. منو مثل یه آدم ببینه... اما فایده ای نداشت. اون جلو من دیگه یه هنرمند نبود. مادرش بود، پدرش بود، مادربزرگش بود، تقصیر من بود. باید ترکش می کردم، محال بود که فکر کنم این طوری ممکنه بشه. محال بود... محال...
7 /10
7

هتل عروس

من می دونستم که دیگه آخرشه، شاید بهتر بود که سال ها پیش ترکش می کردم. همون موقع که فهمیدم ما برای هم ساخته نشدیم، من فکر می کردم شاید اتفاقی بیفته. یه معجزه ای بشه. اون بفهمه که اشتباه کرده. منو مثل یه آدم ببینه... اما فایده ای نداشت. اون جلو من دیگه یه هنرمند نبود. مادرش بود، پدرش بود، مادربزرگش بود، تقصیر من بود. باید ترکش می کردم، محال بود که فکر کنم این طوری ممکنه بشه. محال بود... محال...

چیستا یثربی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی