از طرف آبری با عشق

"عکس پارسال تابستان بود که رفته بودیم گردش. ساوانا شش سالش است. من ده ساله ام و دارم با انگشتم بهش سیخونک می زنم؛ محض خنده. او هم لبخند می زند و پای بابا را گرفته. بابا دستش را انداخته دور مامان و مامان هم بهش تکیه داده. کسی نمی توانست ما را از هم جدا کند، چون اگر می خواستی عکس یک نفر را پاره کنی حتما یک نفر دیگر هم کنده می شد."
4 /10
4

از طرف آبری با عشق

"عکس پارسال تابستان بود که رفته بودیم گردش. ساوانا شش سالش است. من ده ساله ام و دارم با انگشتم بهش سیخونک می زنم؛ محض خنده. او هم لبخند می زند و پای بابا را گرفته. بابا دستش را انداخته دور مامان و مامان هم بهش تکیه داده. کسی نمی توانست ما را از هم جدا کند، چون اگر می خواستی عکس یک نفر را پاره کنی حتما یک نفر دیگر هم کنده می شد."

سوزان لافلور



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی