مردان در آفتاب

؛«اگر بروم می‌توانيم قيس را به مدرسه بگذاريم...» «بله!» «و يكی دو نهال زيتون بخريم.» «البته!» «شايد هم يك جايی آلونكی بسازيم.» «بله!» «اگر برسم... اگر برسم!» ساكت شد و به زن نگاه كرد... می‌دانست كه حالا گريه می‌كند... ؛
5 /10
5

مردان در آفتاب

؛«اگر بروم می‌توانيم قيس را به مدرسه بگذاريم...» «بله!» «و يكی دو نهال زيتون بخريم.» «البته!» «شايد هم يك جايی آلونكی بسازيم.» «بله!» «اگر برسم... اگر برسم!» ساكت شد و به زن نگاه كرد... می‌دانست كه حالا گريه می‌كند... ؛

غسان کنفانی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی