بوطیقای گسست (سینمای اصغر فرهادی)

سینمای اصغر فرهادی محصول گسستِ تاریخیِ برساخته‌ی دوره‌ی اصلاحات در تاریخ سینمای ایران است؛ دوره‌ی گذر از دوگانه‌ی سینما و سینماگر پیش از انقلاب و پس از انقلاب. دوره‌ای که پیامدش ظهور نسلی تازه از فیلم‌سازان برای گذر از این دوگانگی تاریخی است که با انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شده بود و البته کمابیش دیگر عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را هم بازتعریف کرده بود، در هیئت دو پیشوند «پیش» و «پس»؛ برای توصیف دو وضعیت متفاوت، نه صرفاً به لحاظ تاریخی، بلکه گاه تا حدی هستی‌شناختی. دوگانگی‌ای که در خرداد ۱۳۷۶ دچار بحران شد؛ بحرانی که گرچه کامروا نبود، اما دست‌کم در مواردی پیکره‌ی متصلب پیش ‌روی خود را مسئله‌دار کرد، با گشودن فضایی نو از طریق نسلی تازه، برای بی‌اعتبار ساختن این دوگانه‌ی کاذب، که در بالاترین سطح آن در یک‌سو سینمای روشنفکری پیش از انقلاب قرار داشت، و در سوی دیگر سینمای مهندسی‌شده‌ی ارزشی ـ دینی پس از انقلاب که خود را نماینده‌ی تاریخی سینمای انقلاب می‌نامید. سینماگران مختلفی محصول این بحران بودند و واکنش‌شان به خلأ ایجاد‌شده از این گسست متفاوت بود. پاسخ نخست به این خلأ معنایی ایجاد‌شده، به این ازجاکندگی دوگانه‌ی «پیش» و «پس»، از درون همان ‌گفتار ارزشی و معنوی رسمی و همچون شکل امروزی‌شده‌ی آن بود، امتناع از پذیرش چنین خلئی و انکار آن: اگر اساساً نوعی از‌جاکندگی رخ داده باشد، همواره معنایی عظیم‌تر، پایدارتر و خلل‌ناپذیر وجود دارد که می‌تواند جای آن را پُر کند.
8 /10
8

بوطیقای گسست (سینمای اصغر فرهادی)

سینمای اصغر فرهادی محصول گسستِ تاریخیِ برساخته‌ی دوره‌ی اصلاحات در تاریخ سینمای ایران است؛ دوره‌ی گذر از دوگانه‌ی سینما و سینماگر پیش از انقلاب و پس از انقلاب. دوره‌ای که پیامدش ظهور نسلی تازه از فیلم‌سازان برای گذر از این دوگانگی تاریخی است که با انقلاب ۱۳۵۷ آغاز شده بود و البته کمابیش دیگر عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را هم بازتعریف کرده بود، در هیئت دو پیشوند «پیش» و «پس»؛ برای توصیف دو وضعیت متفاوت، نه صرفاً به لحاظ تاریخی، بلکه گاه تا حدی هستی‌شناختی. دوگانگی‌ای که در خرداد ۱۳۷۶ دچار بحران شد؛ بحرانی که گرچه کامروا نبود، اما دست‌کم در مواردی پیکره‌ی متصلب پیش ‌روی خود را مسئله‌دار کرد، با گشودن فضایی نو از طریق نسلی تازه، برای بی‌اعتبار ساختن این دوگانه‌ی کاذب، که در بالاترین سطح آن در یک‌سو سینمای روشنفکری پیش از انقلاب قرار داشت، و در سوی دیگر سینمای مهندسی‌شده‌ی ارزشی ـ دینی پس از انقلاب که خود را نماینده‌ی تاریخی سینمای انقلاب می‌نامید. سینماگران مختلفی محصول این بحران بودند و واکنش‌شان به خلأ ایجاد‌شده از این گسست متفاوت بود. پاسخ نخست به این خلأ معنایی ایجاد‌شده، به این ازجاکندگی دوگانه‌ی «پیش» و «پس»، از درون همان ‌گفتار ارزشی و معنوی رسمی و همچون شکل امروزی‌شده‌ی آن بود، امتناع از پذیرش چنین خلئی و انکار آن: اگر اساساً نوعی از‌جاکندگی رخ داده باشد، همواره معنایی عظیم‌تر، پایدارتر و خلل‌ناپذیر وجود دارد که می‌تواند جای آن را پُر کند.

مازیار اسلامی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی