مه و شب
دختر جوانی به ناگاه ناپديد میشود. افسر ارشد سازمان اطلاعات، كه دلباختهی دختر است، برای يافتنش همهجا را میكاود. سدات، در جستجوی معشوق گمگشته در واقع با هويت انسانی خود رودررو میشود و آن را عميقا غيرقابل تحمل میيابد. او در مسير اين جستجوی بیانتها در همهچيز ترديد میكند: گذشته، آرمانهای بربادرفته، سازمان متبوع و نظام جامعه و حتی خانوادهاش، همهچيز انگار در آستانهی رنگ باختن و از هم پاشيدن است. عشق ممنوع، وفاداری و خيانت، رقابت سازمانهای امنيتی، مبارزهی چپگراها، آرمانخواهی و محافظهكاری... چهرههای متنوع جامعهی امروزی استانبول و نگاهی انسانگرا به تاريخ اخير تركيه در عاشقانههای تراژيك.