مثل عکسی سیاه و سفید (100 نامه ی فرانسوآ تروفو)
«زندگی را از سینما آموختیم و زندگی هم درست مثلِ گلن فوردِ تعقیبِ بزرگ از ما انتقام گرفت. نامههای فرانسوآ تروفو نشان میدهند چگونه چیزهایی که میگوید در برابرِ چیزهایی که نمیگوید و دیده میشوند پیروز میشود. همین است دقیقاً. میبیند. این رنجهای ماست که زبان باز میکند و میگوید و میگوید و میگوید. اما این زجرها انگار از دلِ سینمای صامت بیرون پریدهاند. هستند و ادامه دارند، اما صدایی ندارند. شاید فرانسوآ مُرده باشد، شاید من زنده باشم. اما چه فرقی میکند؟» ـــ ژانلوک گُدار «عمدهی شهرتِ فرانسوآ تروفو به فیلمهایش برمیگردد. فیلمهایی که مشهور شدهاند به کلاسیکهای سینما. سینمادوستان خوب میدانند هر نوشتهی تروفو چه ارزشی دارد. اما نامههایش را که بخوانید گوشهای از رازهای این منتقدِ کمنظیر برایتان آشکار میشود. این روزها نامه نمینویسیم. کمتر نامه مینویسیم. تلفن میزنیم. لغتنامهی روبر را که باز کنید و برسید به لغتِ نامهنویس میبینید نوشتهاند قدیمی؛ یعنی لغتی است که مدتهاست کسی از آن استفاده نمیکند. تروفو صدها نامه نوشته و قاعدتاً یکی از آخرین نامهنویسهاست.» ـــ ژیل ژاکوب