چرا همه چیز تاکنون ناپدید نشده؟
ژان بودریار (1929-2007) نظریهپردازِ فرانسوی، یکی از برجستهترین چهرههای روشنفکری در عصرِ حاضر بود که در آثارش فلسفه و نظریهی اجتماعی و نوعی متافیزیکِ فرهنگیِ منحصربهفرد در هم میآمیزند تا دربارهی رویدادهای اساسیِ دوران تاملی صورت گیرد. بودریار در این کتاب، که یکی از آخرین نوشتههای او پیش از مرگش در مارسِ 2007 است، نگاهِ تیزبینانهای به مسئلهی ناپدیدی دارد: ناپدیدشدنِ «دنیای واقعی» و سوژهی انسانی که در تلاش و تقلای مدرنیته برای دستیابی به دانشِ عینی و ابژهبنیاد و تسلطِ تکنولوژیکی رقم خورده؛ او در این اثر با نگاهی کلانتر «ناپدیدی» را با وجوهِ بازنمایانه و مفهومپردازانهی زبان هم در پیوند میبیند. بودریار نتیجهی شکافِ بینِ سوژه و «دنیای طبیعی» را بیگانگیِ مطلقی میداند که در آن هر دو طرفِ این معادله نیست میشوند. او روندِ پیشِ رو را جدا از هرگونه مسیرِ تکاملیِ بشر میبیند و ادعا میکند این ناپدیدی بیشتر ازآنکه طبیعی باشد روانشناختی یا متافیزیکی است. اما جالبتر اینکه گفتههای بودریار دربارهی فاصلهی بینِ انسان و ساحتِ طبیعی در شواهدی از دنیای هنر و بهخصوص حوزهی عکاسی تجلی پیدا میکنند و به عبارتی یادآورمان میشوند که: «در پسِ هر تصویر، چیزی ناپدید شده...»