رنج کشیدگان و خوارشدگان

آن وقت عاقبت رمانم از چاپ درآمد دیرزمانی پیش از درآمدنش غوغایی در دنیای ادبیات به راه انداخت بلینسکی از خواندن دست نوشته ام مثل یک کودک در پوست خودش نمی گنجید نه! اگر تا به حال اصلاً شاد شده باشم، شادی ام در نخستین لحظه های سکرآور موفقیتم نبوده، بل پیش از آن بوده که حتی دست نوشته ام را برای احدی بخوانم؛ در آن شب های درازی که غرق در آرزوها و رؤیاهای شیرین و عشق سوزان نسبت به کارم گذشته بود؛ هنگامی که با نقشِ خیالم به درون داستانی خزیده و به دیدار شخصیت هایی رفته بودم که خودم آفریده بودمشان، تو گویی خانواده ام بودند، آدم هایی واقعی؛ دوستشان می داشتم، با شادی شان شاد می شدم و با اندوهشان اندوهگین، و گاهی حتی واقعاً برای قهرمان بی شیله پیله ام اشک می ریختم و عاجزم از توصیف اینکه چقدر ایخمینف و همسرش از موفقیتم شاد شدند، هرچند در ابتدا سخت شگفت زده بودند برایشان خیلی غریب بود!
9 /10
9

رنج کشیدگان و خوارشدگان

آن وقت عاقبت رمانم از چاپ درآمد دیرزمانی پیش از درآمدنش غوغایی در دنیای ادبیات به راه انداخت بلینسکی از خواندن دست نوشته ام مثل یک کودک در پوست خودش نمی گنجید نه! اگر تا به حال اصلاً شاد شده باشم، شادی ام در نخستین لحظه های سکرآور موفقیتم نبوده، بل پیش از آن بوده که حتی دست نوشته ام را برای احدی بخوانم؛ در آن شب های درازی که غرق در آرزوها و رؤیاهای شیرین و عشق سوزان نسبت به کارم گذشته بود؛ هنگامی که با نقشِ خیالم به درون داستانی خزیده و به دیدار شخصیت هایی رفته بودم که خودم آفریده بودمشان، تو گویی خانواده ام بودند، آدم هایی واقعی؛ دوستشان می داشتم، با شادی شان شاد می شدم و با اندوهشان اندوهگین، و گاهی حتی واقعاً برای قهرمان بی شیله پیله ام اشک می ریختم و عاجزم از توصیف اینکه چقدر ایخمینف و همسرش از موفقیتم شاد شدند، هرچند در ابتدا سخت شگفت زده بودند برایشان خیلی غریب بود!

فئودور میخاییل داستایوفسکی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی