شش قوی سفید و قصه های دیگر

"وقتی از کوهی بلند در گوشه‌ای از یک جنگل دورافتاده می‌گذشتم، کلبه‌ای کوچک دیدم که جلو آن آتشی روشن بود و کوتوله‌ای مسخره، درحالی‌که روی یک پا ورجه وورجه می‌کرد، دور آتش می‌چرخید و با خودش فریاد می‌زد:..."
3 /10
3
موضوع کتاب


شش قوی سفید و قصه های دیگر

"وقتی از کوهی بلند در گوشه‌ای از یک جنگل دورافتاده می‌گذشتم، کلبه‌ای کوچک دیدم که جلو آن آتشی روشن بود و کوتوله‌ای مسخره، درحالی‌که روی یک پا ورجه وورجه می‌کرد، دور آتش می‌چرخید و با خودش فریاد می‌زد:..."

یاکوب گریم



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی