یکشنبه های پاریسی

خداوندا! گویی خودش بود! برای هماهنگ کردن ضربات پاروها با صدای تیزش یکی از ترانه‌های قایقرانان را می‌خواند و وقتی برابر پاتیسو رسید، دست نگه داشت آن‌گاه با انگشت‌ها بوسه‌ای برایش فرستاد و فریاد زد: «ای خنگ خدا!»
7 /10
7

یکشنبه های پاریسی

خداوندا! گویی خودش بود! برای هماهنگ کردن ضربات پاروها با صدای تیزش یکی از ترانه‌های قایقرانان را می‌خواند و وقتی برابر پاتیسو رسید، دست نگه داشت آن‌گاه با انگشت‌ها بوسه‌ای برایش فرستاد و فریاد زد: «ای خنگ خدا!»

گی دو موپاسان



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی