ابر زمانه و ابر زلف
کتاب ابر زمانه و ابر زلف، خنده ندارد مردهایی که من با آن ها سروکار پیدا کردم و یکی از آنها خودت بودی همه شان به نظرم بدبخت می آمدند هر کدام به نحوی می می دیدم که در زندگی پناهگاهی ندارند محتاج کمک هستند فردا خواهند مرد بدون اینکه معنی زندگی را فهمیده باشند.