پایان خوش ناتمام

پایان خوش ناتمام با تقسیم‌بندی مرتبط با زمان تقویمی و زمان تاریخی رخ دادن اتفاق‌های محوری‌اش، در سه بخش و ۷۹ فصل شکل و ساخت گرفته است و هر فصل عنوان کنایی و متفاوتی دارد. در آغاز رمان و فصل اول که به عنوان «گربه فرک پوش» مشخص شده، می‌خوانیم: این خانم چاق همچی بربری‌ها را بغل کرده انگار به جونش بسته باشن؛ لابد طفلکی خیلی توی صف معطل شده تا نوبتش برسه. با مزه می‌شه الان یکی با موتور بیاد همه‌شو قاپ بزنه بره... از قیافه این پسره معلومه مشق شبش را ننوشته یا شعرش را حفظ نکرده، کم مونده باباجونش خِرکشان ببردش مدرسه، اگه یک دقیقه دیرتر برسه واسش غنیمته... این آقاهه عجب تیپی زده! چه‌قدر هم ژل به موها مالیده! خدا می‌دونه سر صبح کجا می‌خواهد خراب بشه!؟... این ماشین خیلی رنگش تک و باکلاسه، اگر آدم یک هفته هم از صبح تا شب بگرده محاله اتومبیل آبی فیروزه‌ای متالیک پیدا کنه؛ چه‌قدر هم به روسری اون دختره میاد؛ اگه من جای صاحب ماشین بودم، می‌بخشیدمش به «روسری آبی» تا با چارقدش سِت بشه... غش‌غش خندیدم!... اصلاً هم خنده نداره! خیلی هم جدی گفتم، خب «تا توانی دلی به دست آور» را واسه همین جور موقع‌ها ساخته‌اند دیگر، بده آدم روزش را با شاد کردن دل یک دختر جوون شروع کنه؟... بفرما این هم دو تا همکار سحرخیزم!
8 /10
8

پایان خوش ناتمام

پایان خوش ناتمام با تقسیم‌بندی مرتبط با زمان تقویمی و زمان تاریخی رخ دادن اتفاق‌های محوری‌اش، در سه بخش و ۷۹ فصل شکل و ساخت گرفته است و هر فصل عنوان کنایی و متفاوتی دارد. در آغاز رمان و فصل اول که به عنوان «گربه فرک پوش» مشخص شده، می‌خوانیم: این خانم چاق همچی بربری‌ها را بغل کرده انگار به جونش بسته باشن؛ لابد طفلکی خیلی توی صف معطل شده تا نوبتش برسه. با مزه می‌شه الان یکی با موتور بیاد همه‌شو قاپ بزنه بره... از قیافه این پسره معلومه مشق شبش را ننوشته یا شعرش را حفظ نکرده، کم مونده باباجونش خِرکشان ببردش مدرسه، اگه یک دقیقه دیرتر برسه واسش غنیمته... این آقاهه عجب تیپی زده! چه‌قدر هم ژل به موها مالیده! خدا می‌دونه سر صبح کجا می‌خواهد خراب بشه!؟... این ماشین خیلی رنگش تک و باکلاسه، اگر آدم یک هفته هم از صبح تا شب بگرده محاله اتومبیل آبی فیروزه‌ای متالیک پیدا کنه؛ چه‌قدر هم به روسری اون دختره میاد؛ اگه من جای صاحب ماشین بودم، می‌بخشیدمش به «روسری آبی» تا با چارقدش سِت بشه... غش‌غش خندیدم!... اصلاً هم خنده نداره! خیلی هم جدی گفتم، خب «تا توانی دلی به دست آور» را واسه همین جور موقع‌ها ساخته‌اند دیگر، بده آدم روزش را با شاد کردن دل یک دختر جوون شروع کنه؟... بفرما این هم دو تا همکار سحرخیزم!

کاوه میرعباسی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی