صد غزل عاشقانه
صد غزل عاشقانه اثر پابلو نرودا شاعر شیلیایی (1904-1973) یکی از برجستهترین چهرههای ادبیات جهان است. نرودا سراسر زندگی خود را در مبارزهی سیاسی و بازداشت و تبعید گذراند، ولی خلاقیت هنر و بیان شاعرانهاش بیتردید در عرصهی تحول ساختار شعر اسپانیایی به ویژه کاستیانا تأثیر بسزا داشت، اعطای جایزهی نوبل به شاعر در 1971 میلادی از سوی جامعهی بینالمللی خود گواه این مدعاست. نرودا بهخوبی ضرورت بهکارگیری شعر در عرصهی مبارزهی سیاسی مردم امریکای لاتین را دریافته بود. او به ویژه میدانست که سخنگفتن از عشق در دوران سرکوب و اختناق، آنگاه که شعلههای جنگ زبانه میکشد، کار آسانی نیست. شعر نرودا نگاهی است به خلا درونی انسان؛ آنچه کمتر قلم و زبانی توان به تصویر کشیدنش را دارد. هم از این رو، نرودا را باید شاعر همهی اعصار نامید، همو که شعرش امروز به آخرین سنتهای شعری زمان معاصر پیوسته است. این اثر را زهرا رهبانی ترجمه کرده است. در بخشی از این کتاب می خوانیم: ای عشق تلخ، بنفشهی تاج خار بر سر بیشهزار وسوسههای تیغ نیزهی درد، جام گل خشم به چه راه و تدبیر به روح من دست یافتی؟ به چه روی آتش دردانگیزت را به میان برگهای سر راه من رها کردی؟ چه کس تو را گامزدن آموخت تا جانب من رهسپاری؟ کدام گل، کدام سنگ، کدام رود بر تو مأمنم باز نمایاند؟ حقیقت است لرزش مهیب شب سحر همه جامها از شراب تو پر کرد و آفتاب حضور آسمان تو را جاودان آنگاه که عشق ستمپیشه بر من تازید تا به شمشیر و تیغ بر من زخم زند در قلبم گشود راه سوزان....