زن غیر ضروری
عالیه صالح در آپارتمانش در بیروت تنها و در محاصرهی انبوه کتابهایش زندگی میکند عالیه تنها، بیفرزند و مطلقه «زائدهی غیرضروری» خانوادهاش است این زن صریحاللهجه که دنیای خود و گذشتهی پیچیدهاش را از دریچهی آثار ادبی فاخر میبیند سالی یکی از کتابهای محبوبش را به عربی ترجمه و آنگاه گوشهای انبار میکند ترجمههایش را هرگز هیچکس نخوانده است خواننده با ذهن بازیگوش عالیه در سرک کشیدنهایش به حال و گذشتهی بیروت همراه میشود ملاحظاتی رنگارنگ در باب ادبیات، فلسفه و هنر با تاخت و تاز خاطراتی از جنگ داخلی لبنان و گذشتهی پرتلاطم خود عالیه درهم میآمیزد عالیه، در حالی که سعی میکند بر بدن رو به سالخوردگی و غلیان خودجوش احساساتش غلبه کند، با فاجعهای غیرقابل تصور، که تتمهی زندگیاش را تهدید میکند، مواجه میشود