کوچه درختی

رفته‌ای توی دكان عزيزآقا كه تا يادت می‌آيد يك گله جا بود و حالا می‌بينی انگار گل و گشادتر می‌زند هر چند هنوز نيمه تاريك است با در و ديواری انگار چرب و دودزده، و جای مخلوط بوهای دبه‌ی باز پنير و تشت شوری گل كلم روی چارپايه سكنج و كاسه‌ی سفيداب‌های خشك‌شده بر تاقچه‌ی پشت سر عزيزآقا و حنای تازه‌ای كه او به سر انگشت‌ها و ريش كوتاه سفيدش زده و قوطی نفتالين كه لابد جايی پشت آن كارتن‌های مقوايی در تاريكی عمق دكان باز شده و ريخته، بوی ديگری می‌آيد كه درست نمی‌فهمی چی‌ست... ؛
6 /10
6

کوچه درختی

رفته‌ای توی دكان عزيزآقا كه تا يادت می‌آيد يك گله جا بود و حالا می‌بينی انگار گل و گشادتر می‌زند هر چند هنوز نيمه تاريك است با در و ديواری انگار چرب و دودزده، و جای مخلوط بوهای دبه‌ی باز پنير و تشت شوری گل كلم روی چارپايه سكنج و كاسه‌ی سفيداب‌های خشك‌شده بر تاقچه‌ی پشت سر عزيزآقا و حنای تازه‌ای كه او به سر انگشت‌ها و ريش كوتاه سفيدش زده و قوطی نفتالين كه لابد جايی پشت آن كارتن‌های مقوايی در تاريكی عمق دكان باز شده و ريخته، بوی ديگری می‌آيد كه درست نمی‌فهمی چی‌ست... ؛

حمید امجد



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

   

     
 
عبارت امنیتی