دزیره (جلد اول)

اول نمی دانستم چکار باید بکنیم. اتاق انتظار باریک بود و کلی آدم نشسته و ایستاده در آن جا جمع بودند. جای تکان خوردن نبود. انتهای اتاق در دیگری بود که مرد جوانی با لباس فرم باشگاه ژاکوبن ها جلوی آن ایستاده بود. ..
7 /10
7

دزیره (جلد اول)

اول نمی دانستم چکار باید بکنیم. اتاق انتظار باریک بود و کلی آدم نشسته و ایستاده در آن جا جمع بودند. جای تکان خوردن نبود. انتهای اتاق در دیگری بود که مرد جوانی با لباس فرم باشگاه ژاکوبن ها جلوی آن ایستاده بود. ..

آن ماری سلینکو



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی