کلیتون بیرد و سفر زیرزمینی اش
"کلیتون بیرد وقتی با پدربزرگش، بابایی باحال، و بقیه ی نوازندگان در ترانه های بلوز هارپ می زند، زندگی را با اعماق وجودش احساس می کند. اما چرخ گردون بی رحمانه می چرخد و بابایی باحال از دنیا رخت برمی بندد. مادر کلیتون تمامی میراث موسیقیایی به جامانده از بابایی باحال را به حراج می گذارد. کلیتون دیگر انگیزه ای برای ماندن نزد مادرش ندارد. او کلاه بابایی باحال و هارپ خودش را برمیدارد، از خانه می گریزد و به امید پیداکردن نوازندگان بلوز کنسرت بابایی و پیوستن به سفرهای جاده ایشان مسافر زیرزمین می شود. او در جریان سفر اعجاب آمیزش، خود و خانواده اش را بهتر می شناسد و مسیر رسیدن به قله های نوازندگی را درک می کند"