بازیابی امر محسوس (هفت گفتار در زیبایی شناسی)

برای آنان که با هنر سروکار دارند و کسانی که در مورد آن می‌اندیشند، «اهمیت» خاص هنر امری بدیهی به نظر می‌رسد. هنر رازآلوده و مبهم است؛ غیرعقلانی است و از مسائل عینی به دور است؛ و در عین حال به شکلی عجیب با مهم‌ترین مسائل و دردهای عینی و ذهنی بشری و مافوق‌بشری سروکار دارد، و چه بسا همان جایی است که به امید یافتن «پاسخ» یا درمان این دردها باید در آن به جست‌و‌جو و تعمق پرداخت. از سوی دیگر، هنگامی که صحبت از این ویژگی‌ آثار هنری به میان می‌آید بسیاری از ما با ژستی حاکی از افسون‌زدودگی و تیزبینی انتقادی می‌گوییم «حالا دیگر دوره‌ی این حرف‌ها گذشته است»، این‌ حرف‌ها برآمده از تصورات «رمانتیک»ی هستند که پایه‌ای در واقعیت ندارند، و در حقیقت هنر هم فعالیتی زمینی و دستیاب مانند دیگر فعالیت‌های بشری است. اما این ژست عموماً بیش از آن‌که برآمده از نگاهی انتقادی و راززدایانه باشد نتیجه‌ی تنبلی فکری و تن دادن به مجموعه‌ی دیگری از عادت‌های فکری و کلیشه‌های فرهنگی رایج است که در مقابل نگاهی که بی‌دلیل و بادلیل اثر هنری را جدی می‌گیرد با ژستی کلبی‌مسلکانه به ما می‌گوید که هنر را (هم) نباید چندان جدی گرفت، و خلاصه این‌که «زیر آسمان هیچ چیز تازه نیست» ــــ و از این طریق در واقع هر‌گونه حس مسئولیت، پاسخ‌گویی و وفاداری را از خود رفع می‌کند.
7 /10
7

بازیابی امر محسوس (هفت گفتار در زیبایی شناسی)

برای آنان که با هنر سروکار دارند و کسانی که در مورد آن می‌اندیشند، «اهمیت» خاص هنر امری بدیهی به نظر می‌رسد. هنر رازآلوده و مبهم است؛ غیرعقلانی است و از مسائل عینی به دور است؛ و در عین حال به شکلی عجیب با مهم‌ترین مسائل و دردهای عینی و ذهنی بشری و مافوق‌بشری سروکار دارد، و چه بسا همان جایی است که به امید یافتن «پاسخ» یا درمان این دردها باید در آن به جست‌و‌جو و تعمق پرداخت. از سوی دیگر، هنگامی که صحبت از این ویژگی‌ آثار هنری به میان می‌آید بسیاری از ما با ژستی حاکی از افسون‌زدودگی و تیزبینی انتقادی می‌گوییم «حالا دیگر دوره‌ی این حرف‌ها گذشته است»، این‌ حرف‌ها برآمده از تصورات «رمانتیک»ی هستند که پایه‌ای در واقعیت ندارند، و در حقیقت هنر هم فعالیتی زمینی و دستیاب مانند دیگر فعالیت‌های بشری است. اما این ژست عموماً بیش از آن‌که برآمده از نگاهی انتقادی و راززدایانه باشد نتیجه‌ی تنبلی فکری و تن دادن به مجموعه‌ی دیگری از عادت‌های فکری و کلیشه‌های فرهنگی رایج است که در مقابل نگاهی که بی‌دلیل و بادلیل اثر هنری را جدی می‌گیرد با ژستی کلبی‌مسلکانه به ما می‌گوید که هنر را (هم) نباید چندان جدی گرفت، و خلاصه این‌که «زیر آسمان هیچ چیز تازه نیست» ــــ و از این طریق در واقع هر‌گونه حس مسئولیت، پاسخ‌گویی و وفاداری را از خود رفع می‌کند.

مجید اخگر



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی