دن کاسمورو
بنتو سانتیاگو یا، چنانکه همسایگان خطابش میکنند، دُنکاسمورو، سرگذشت خود را با شرح عشق و عاشقی آغاز میکند و ما را به همنوایی با خود میخواند که: خوشتر از ایام عشق ایام نیست این عشق سرانجام به ازدواج میانجامد و آنگاه بهگونهای نامنتظر همه چیز شتاب میگیرد تا راه برای فاجعهای ویرانگر هموار شود اما در این میان خواننده از گفتهها و ناگفتههای بنتو درمییابد که او راوی قابل اعتمادی نیست چه بسا گذشت زمان و ذهن خیالپرور و بیمارگون او رویدادها را مخدوش کرده باشد پس هر لحظه از خود میپرسیم آیا این تمام واقعیت است؟ از این روست که داوری دشوار میشود و واقعیت بس پیچیدهتر از آنچه بهچشم میآید ماشادو کندوکاو در وجود معماگون آدمی را با زبانی طنزآلود درمیآمیزد و در این روایت شگفت روابط اجتماعی برزیل در نیمهی قرن نوزدهم نیز از نیش و کنایههای رندانهی او در امان نمیماند دُنکاسمورو (۱۸۹۹) مشهورترین رمان ماشادو در امریکای لاتین است و بیش از هر رمان برزیلی دیگر موضوع نقد و بررسی بوده است