خاطرات تن

برنده‌‌ی جایزه‌ی «نجیب محفوظ» موسوم به گنکور عربی سال ۱۹۹۸، برنده‌‌ی جایزه‌ی «نور»، برترین اثر ادبی زنانه در جهان عرب سال ۱۹۹۶، شمارگان رمان «خاطرات تن» در ادبیات عرب کم‌نظیر بوده و تا امروز به زبان‌های انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، چینی و کردی ترجمه و منتشر شده است. دانشگاه‌های سوربن پاریس، لیون، مریلند واشنگتن، امان، الجزیره و سن‌ژوزف بیروت و دانشگاه‌های آمریکایی بیروت و قاهره، و نیز دوره‌ی آموزشی متوسطه در لبنان، این رمان را جزء مواد درسی خود قرار داده‌اند. منتقدان این رمان را برترین رمان عرب دهه‌ی ۹۰ و یکی از بهترین رمان‌های عرب قرن بیستم دانسته‌اند. قرار است یوسف شاهین، کارگردان شهیر مصری، فیلمی براساس این رمان بسازد؛ ؛... صدایم یاری‌ام نمی‌کند. فقط با حرکت سر جواب می‌دهم. بیرون می‌رود و لحظه‌ای بعد، با سینی مسی بزرگی که روی آن یک قوری و دو فنجان و یک شکرپاش و گلاب‌دان و ظرف شیرینی گذاشته، باز می‌گردد. در شهرهای دیگر، معمولا قهوه را آماده در فنجان می‌آورند و کنارش هم قاشقی و حبه‌قندی، اما قسطنطینه شهری است که از خلاصه کردن چیزها بدش می‌آید، شهری که همه چیز را تک و بی‌همتا می‌خواهد، همه‌ی لباس‌هایش را با هم می‌پوشد و هرچه می‌داند، به‌زبان می‌آورد. برای همین است که اندوه هم در این شهر، یک ضیافت است. کاغذهای پراکنده در برابرم را جمع‌وجور می‌کنم تا جایی برای فنجان قهوه باز کنم؛ انگار می‌خواهم برای تو جایی آماده کنم... ؛
5 /10
5

خاطرات تن

برنده‌‌ی جایزه‌ی «نجیب محفوظ» موسوم به گنکور عربی سال ۱۹۹۸، برنده‌‌ی جایزه‌ی «نور»، برترین اثر ادبی زنانه در جهان عرب سال ۱۹۹۶، شمارگان رمان «خاطرات تن» در ادبیات عرب کم‌نظیر بوده و تا امروز به زبان‌های انگلیسی، ایتالیایی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، چینی و کردی ترجمه و منتشر شده است. دانشگاه‌های سوربن پاریس، لیون، مریلند واشنگتن، امان، الجزیره و سن‌ژوزف بیروت و دانشگاه‌های آمریکایی بیروت و قاهره، و نیز دوره‌ی آموزشی متوسطه در لبنان، این رمان را جزء مواد درسی خود قرار داده‌اند. منتقدان این رمان را برترین رمان عرب دهه‌ی ۹۰ و یکی از بهترین رمان‌های عرب قرن بیستم دانسته‌اند. قرار است یوسف شاهین، کارگردان شهیر مصری، فیلمی براساس این رمان بسازد؛ ؛... صدایم یاری‌ام نمی‌کند. فقط با حرکت سر جواب می‌دهم. بیرون می‌رود و لحظه‌ای بعد، با سینی مسی بزرگی که روی آن یک قوری و دو فنجان و یک شکرپاش و گلاب‌دان و ظرف شیرینی گذاشته، باز می‌گردد. در شهرهای دیگر، معمولا قهوه را آماده در فنجان می‌آورند و کنارش هم قاشقی و حبه‌قندی، اما قسطنطینه شهری است که از خلاصه کردن چیزها بدش می‌آید، شهری که همه چیز را تک و بی‌همتا می‌خواهد، همه‌ی لباس‌هایش را با هم می‌پوشد و هرچه می‌داند، به‌زبان می‌آورد. برای همین است که اندوه هم در این شهر، یک ضیافت است. کاغذهای پراکنده در برابرم را جمع‌وجور می‌کنم تا جایی برای فنجان قهوه باز کنم؛ انگار می‌خواهم برای تو جایی آماده کنم... ؛

احلام مستغانمی



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی