جنبش های فاشیستی
در پایان جنگجهانیاول تعبیر «فاشیسم» در اروپا تعبیری بیگانه بود، اما چهارسال بعد تقریبا هر اروپایی نام حزبی را میدانست که در ایتالیا، پس از درگیریهای سخت و طولانی که نوعی جنگ داخلی بود از طریق عملیاتی موسوم به «رژه بهسوی رم» قدرت را به چنگ آورده بود، آنهم به رهبری مردی که در سالهای پیش از جنگ، رهبر «حزب سوسیالیست ایتالیا» و شناختهشدهترین انقلابی کشور قلمداد میشد؛ یعنی بنیتو موسولینی. تنها درعرض چندسال، کمابیش در سرتاسر اروپا احزابی پدیدار شدند که خود را «فاشیست» مینامیدند یا بهتعبیری شبیه آن خود را نامگذاری میکردند، اما در سال١٩٣٣ وقتی حزب ناسیونالسوسیالیست کارگران آلمان به رهبری آدولف هیتلر از راه انتخابات قدرت را بهدست گرفت، دیگر کم نبودند کسانی که دریافته بودند فصل جدیدی از کتاب تاریخ جهان گشوده شده است. ارنست نولته، در کتاب «جنبشهای فاشیستی» با همان سبک و سیاق خاص خود بیشتر به تحلیل و تفسیر تاریخ فاشیسم پرداخته تا روایت آن. تفاوت آثار نولته از آنجا شکل میگیرد که او تقریبا نخستین نظریهپردازی بود که از منظری غیرمارکسیستی پدیده فاشیسم را بهعنوان پدیدهای مربوط به سراسر اروپا تعریف کرد. درواقع، نولته محتوایی فاشیستی تعریف میکند که فاشیسم ایتالیا تنها یکی از مصادیق آن است.