زن عقدی (تجربه های کوتاه 10)

آیایی کمی وول خورد و بعد پا شد نشست نگاهی به ساعت شماطه‌دار ارزان‌ قیمت روی صندلی کنار تخت انداخت شش و ربع بود و بیرون تازه آفتاب زده بود؛ شهرک آفریقایی مزبور کمکم داشت بیدار می‌شد که زندگی از سر گیرد نگهبان‌های شب با جیغ و ویغ عصبانی خروس‌ها از خواب بیدار شده بودند و، دفع‌الوظیفه، قفل دکان‌ها و خانه‌ها را به صدا درمی‌آوردند تا هم خودشان و هم مخدومان‌شان، اگر آن نزدیکی‌ها بودند، از حسن انجام کار آن‌ها مطمئن شوند زن‌های روستایی، گرم یکه به دو و ولنگاری، لخ‌لخکنان، از خیابان‌ها متاع به بازار می‌بردند
8 /10
8

زن عقدی (تجربه های کوتاه 10)

آیایی کمی وول خورد و بعد پا شد نشست نگاهی به ساعت شماطه‌دار ارزان‌ قیمت روی صندلی کنار تخت انداخت شش و ربع بود و بیرون تازه آفتاب زده بود؛ شهرک آفریقایی مزبور کمکم داشت بیدار می‌شد که زندگی از سر گیرد نگهبان‌های شب با جیغ و ویغ عصبانی خروس‌ها از خواب بیدار شده بودند و، دفع‌الوظیفه، قفل دکان‌ها و خانه‌ها را به صدا درمی‌آوردند تا هم خودشان و هم مخدومان‌شان، اگر آن نزدیکی‌ها بودند، از حسن انجام کار آن‌ها مطمئن شوند زن‌های روستایی، گرم یکه به دو و ولنگاری، لخ‌لخکنان، از خیابان‌ها متاع به بازار می‌بردند

ابیوسه نیکول



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی