مرگ ایوان ایلیچ
فصل اول داستان، ماجرایش در دادگاهی در یکی از شهرهای روسیه می گذرد که همکاران ایوان ایلیچ وقت خود رادر زمان تنفس یکی از دعاوی حقوقی می گذرانند که پیوتر ایوانویچ خبر مرگ همکارشان ایوان ایلیچ را در یک خبرنامه به سایرین می رساند. یازده فصل بعدی منحصر به داستان زندگی ایوان ایلیچ از دوران کودکی تا لحظه مرگش است و البته سر و کله زدن به بیماری لادرمانش … زیبایی این کتاب لئو تولستوی در به تصویر کشیدن روحیات و احساسات بیماران لادرمان و به شدت مریض هست و توان فوق العاده ای برای مجسم کردن دوران بیماری شدید شخصیت محوری داستان، ایوان ایلیچ به خرج داده. جالب اینجاست که تولستوی در زمان زندگی واقعی خودش دچار چنین روحیاتی شده و این داستان رو به قولی هشت سال پس از این بیماری روحی نوشته. این رمان کوتاه سرشار از نکاتی روحی و احساسی بود که البته خیلی هاشون غیرمستقیم و پنهانی گفته می شد و نویسنده تا جایی که امکان داشته این پندها رو آشکار و پنهان در دل داستان جا داده و البته موضوع مذهب در این بین خیلی زیرکانه به کار رفته بود.
لئو تولستوی (لف تالستوی)
لِو (لِف) نیکلایِ ویچ تولستوی (تالستوی) (۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پالیانا )، فعال سیاسی-اجتماعی و نویسنده روسی بود. تولستوی از نویسندگان نامی تاریخ معاصر روسیه بهشمار میآید. رمانهای جنگ و صلح و آنا کارنینا تولستوی از بهترینهای ادبیات داستانی جهان هستند. تولستوی در روسیه بسیار محبوب است و سکه طلای یادبود به احترام وی ضرب شدهاست. تولستوی در زمان زنده بودنش شهرت و محبوبیتی جهانی داشت اما به سادگی زندگی میکرد. نام تولستوی در زبان انگلیسی معمولاً به صورت «لئو تولستوی» نوشته میشود.
تولستوی در روز ۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد.