آرامش از نوعی دیگر (تجربه های کوتاه 7)
دفتر بیمارستان سالمندان بیچوود پشت میز بخش پذیرش، پرستار یونیفورم پوشیدهای نشسته است ساعت دو و سی دقیقه صبح است صدای توقف اتومبیلی از بیرون شنیده میشود جان براون وارد میشود مردی است تنومند، حدودا پنجاه ساله چهرهاش ترکیب جالبی است؛ آرام، بشاش و آشتی ناپذیر کت و شلوار و پالتوئی توصیفناشدنی پوشیده و دو ساک زیپدار با خود حمل میکند