دچار باید بود

موبايل و مانتويی كه قصد آويزان كردنش را داشتم، با فرياد ناگهانی و غيرمنتظره‌ی محمد، از ميان انگشتانم رها شد. فرصتی برای فكر كردن به موبايل و احتمال شكسته شدنش نداشتم. با سريع‌ترين سرعت ممكنه از اتاق بيرون پريدم. ـ پس تو و اون امين كدوم گوری بوديد؟... ؛
4 /10
4

دچار باید بود

موبايل و مانتويی كه قصد آويزان كردنش را داشتم، با فرياد ناگهانی و غيرمنتظره‌ی محمد، از ميان انگشتانم رها شد. فرصتی برای فكر كردن به موبايل و احتمال شكسته شدنش نداشتم. با سريع‌ترين سرعت ممكنه از اتاق بيرون پريدم. ـ پس تو و اون امين كدوم گوری بوديد؟... ؛

مهسا نجف‌زاده



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

از همین ناشر

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی