آخرین عشق کافکا
زندگی کافکا سرشار از تنشها و تناقضات بود، هر چند ظاهرا آرام، منظم و ملاحظه کار به نظر میرسید. او از ابتدای کودکی دریافت که از دیگران جداست. کودکی سرد و عجیب و غریب. کودکی که در بزرگسالی نیز سرد و بی حس باقی ماند. کافکا در ابتدا امید داشت گرمای نبوده را در آتش الهام شاعرانه بجوید. هر چند که به نحوی متناقض باور داشت که این گرما فقط در انزوای سلول گونهای یافت میشود که در محبس اولین داستان هایش به آن پرداخته بود. «دورا دیامانت» آخرین محبوب کافکا بود. آنها عاشق هم بودند. کافکا در آغوش او مرد و او بود که آثار کافکا را سوزاند. این کتاب در واقع نوعی کلید درک و تقریر زندگی کافکاست. زندگی یکی از نویسندگان قرن گذشته که سوء تفاهمهای بسیاری در موردش وجود دارد. تعامل آثار کافکا با دیگر جنبههای زندگی او، به ویژه روابطش با زنان پیچیده و دشوار بود.