سوگ مادر
من در مادرم زندگی کردم و اکنون او در اندیشه من زندگی میکند من باید بمانم تا او بتواند زندگی کند تا روزی که نوبت من نیز فرا رسد به نیروی تمام و با جان سختی میمانم امانت او به من سپرده شده است دیگر بر زمین نیستم خود زمینم و به یاری آن دانه ای که مرگ در من پنهانش کرده است باید بکوشم تا بارور شومصفحه 37 از کتاب