کسی برای دوشیزه بلندیش دسته گل ارکیده نفرستاد
خانمی بی گناه و دوست داشتنی به نام بلندی توسط گروهی خلافکار که تا به حال دست به جرم های بزرگ نزده بودند، دزدیده می شود. حماقت اعضای این گروه و حرض و طمع رئیس شان باعث می شود که مبلغ هنگفتی به اندازه ی یک میلیون دلار از دستشان برود. حالا خانم بلندیش که تا سر حد مرگ ترسیده، اسیر ماما گریسون و پسر دیوانه و منحرفش، اسلیم، شده است. وقتی که دیو فنر برای حل پرونده ی ربوده شدن بلندیش به کار گرفته می شود، درمی یابد که این پرونده مشکلات بسیاری برایش به وجود خواهد آورد. هیچ اثری از ربایندگان خانم بلندیش و رئیس شان، رایلی، نیست و اکنون، بلندیش در اسارت گروه تبهکاری دیگری قرار دارد که ماما گریسون و قاتلی بی رحم، آن را اداره می کنند. زمانی که فنر بالاخره ردی از این تبهکاران به دست می آورد، اتفاقاتی عجیب و ناخوشایند، دوباره همه چیز را تغییر می دهد.