مراسم قطع دست در اسپوکن
مارتین مکدونا( -۱۹۷۰)، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر انگلیسی است. در بخشی از مقدمه کتاب درباره اندیشه و آثار مکدونا میخوانیم: تجسمِ حقیقی مفهومِ غرابت است؛ فیلمنامه و نمایشنامه مینویسد و کارگردانی میکند، نوجوانی و اَوانِ جوانی را به عشقِ همهی اینها سَر کرده، خودش را به در و دیوار کوبیده تا به درونِ پانتئونِ تئاتر راهش بدهند، و حالا که وارد شده و بر صدر نشسته، در اوجِ شهرت و موفقیت میگوید نوشتن روالِ زندگیاش نیست، که هروقت لازم باشد مینشیند چیزی مینویسد، که چندتایی فیلمنامهی آماده دارد اما تصمیم گرفته آنها را به هیچ کس ندهد و برای ساختشان تلاشی نکند، چون فکر میکند الان جوان است و جای این کارها باید برود سفر و خوش بگذراند و تفریح کند، و بعد مثلاً شصت سالش که شد و از تک وتا افتاد، بیفتد پی کارهای ملالآور و حوصلهسَربَری مثلِ فیلم ساختن و نمایشنامه نوشتن. کسانی او را بهترین نمایشنامهنویسِ معاصرِ دنیا میخوانند اما حتا سِفت وسختترین منتقدانش هم در استادی و مهارتهای فنی او تردید نمیآورند. هیلتِن اَلس، منتقدِ تئاترِ هفتهنامهی «نیویورکر»، تقریباً از فرصتِ اجرای هیچ کدام از نمایشنامههای او برای حمله کردن به آن چه به نظرش «تحقیرِ اقلیتها برای خنداندنِ تماشاگر» میآید، نگذشته (در نقدش روی اجرای «مراسمِ قطعدست در اسپوکِن» میگوید بازیگرِ نقشِ جوانِ سیاهپوست باید خجالت بکِشد از بودنش در نمایشی که اقلیتِ رنگینپوست را با الفاظی رکیک دست میاندازد) اما همهی نقدهایش را هم با این گزاره شروع میکند که بله، طرح و پیشروی داستان و بسطِ مایهها و شخصیتپردازی و گفتوگونویسی عالی است، و بعدِ این اذعان به تواناییهای اوست که ادامه میدهد اما چه و چه و چه
مارتین مکدونا
مارتین مکدونا در سال 1970 در لندن متولد شد. مکدونا در چهارده سالگی با دیدن نمایش بوفالوی امریکایی از دیوید ممت تصمیم گرفت نویسنده شود. درس را رها کرد و طی هشت سال صد و خردهای قصه و طرح فیلمنامه نوشت و برای هر جا به ذهنش میرسید، فرستاد- همهشان رد شدند. در بیست و چهارسالگی هنوز داشت با مقرری هفتهای پنجاه دلارِ دولت سر میکرد که تصمیم گرفت نمایشنامه بنویسد. در دورهای تمام روزش را به نوشتن نمایشنامه میگذراند.تا 9 ماه بعد از آن هفت نمایشنامه نوشت؛ از یکی راضی نبود اما ششنمایشنامۀ در مدت کوتاهی بدل به کلاسیکهای تئاتر انگلستان شدهاند و دستکم اولیشان، ملکهی زیبایی لینِین، از بهترین نمایشنامههای همۀ اعصار خوانده شده. پس از آن چند نمایشنامۀ دیگر نوشت و ضمناً به نوشتن فیلمنامه و ساختن فیلم پرداخت. یک بار در مصاحبهای در پاسخ به این پرسش که چرا این سالها کم کار شده، جواب داد چند تا فیلمنامۀ آماده برای فیلمبرداری دارد اما دلش نمیخواهد بسازدشان، چون هنوز پیر نشده و الان وقت سفر کردن و خوش گذراندنش است، بعدترها هم میشود نمایشنامه نوشت و فیلم ساخت.