سایه باد
داستان اين رمان در شهر بارسلون اسپانيا اتفاق ميافتد. نويسنده در اين باره نيز ميگويد: «بارسلون يك دلربايي، راز و حالت رمانتيك در داستان ايجاد ميكند. چيزهاي زيادي اين مكان، خيابانها تاريخ و مردمش را بيهمتا ميكند. گذشته از اين، آنجا زادگاه من است: جايي كه من آن را مثل كف دستم ميشناسم. ميخواستم از اين پسزمينة خارقالعاده، به عنوان يك عنصر اساسي استفاده كنم، خيلي شبيه كارهايي كه رماننويسهاي بزرگ قرن نوزدهم، همچون لندني كه ديكنز خلق كرده است يا پاريسي كه ويكتور هوگو و بالزاك و غيره خلق كردهاند. وقتي رمان سايه باد نوشته شد استقبال گسترده جهاني از آن نظر بسياري از منتقدان را به اين موضوع جلب كرد و همة اينها به داستان مهيج آن باز ميگردد. به شخصيتها، خوشايند بودن زبان و تصويرسازي و تجربهاي كه از خواندن آن حاصل ميشود: «هنوز روزي را كه پدرم براي نخستين بار مرا به گورستان كتابهاي فراموش شده برد به ياد دارم. اوايل تابستان 1945 بود... ما در خيابانهاي مدفون زير آسمان خاكستريِ بارسلونا راه ميرفتيم. پدرم هشدار داد كه در مورد چيزي كه امروز ميبيني، نبايد به احدي حرفي بزني، حتي به دوستت... هيچكس.» كتاب ساية باد بيش از يك سال در اسپانيا پرفروشترين كتاب بود و پس از ترجمه به ساير زبانها، به كتابي پرفروش در جهان تبديل شد.