سرگذشت گروهان سیاه (کتاب هفتم: او تاریکی است)

"باد با دَمی گزنده می‌نالد و زوزه می‌کشد. صاعقه می‌غرد و فریاد می‌کشد. خشم نیرویی محرک در دشت سنگ درخشان است. حتی سایه‌ها هم ترسیده‌اند در قلب دشت، دژ خاکستری عظیمی، ناشناخته و کهن‌تر از هر خاطره‌ی نگاشته شده، سر به فلک‌کشیده است. برجی باستانی روی شیارِ ایجادشده در دشت واژگون شده است. از درون دژ صدای کوبه‌ای بم، مهیب و شمرده همچون تپیدن قلب دنیایی خفته، سکوت کهن را درهم می‌شکند مرگ ابدیت است. ابدیت سنگ است. سنگ سکوت است سنگ ناطق نیست اما سنگ به یاد می‌آورد و این چنین واپسین جنبش سنگ درخشان آغاز گردید"
5 /10
5

سرگذشت گروهان سیاه (کتاب هفتم: او تاریکی است)

"باد با دَمی گزنده می‌نالد و زوزه می‌کشد. صاعقه می‌غرد و فریاد می‌کشد. خشم نیرویی محرک در دشت سنگ درخشان است. حتی سایه‌ها هم ترسیده‌اند در قلب دشت، دژ خاکستری عظیمی، ناشناخته و کهن‌تر از هر خاطره‌ی نگاشته شده، سر به فلک‌کشیده است. برجی باستانی روی شیارِ ایجادشده در دشت واژگون شده است. از درون دژ صدای کوبه‌ای بم، مهیب و شمرده همچون تپیدن قلب دنیایی خفته، سکوت کهن را درهم می‌شکند مرگ ابدیت است. ابدیت سنگ است. سنگ سکوت است سنگ ناطق نیست اما سنگ به یاد می‌آورد و این چنین واپسین جنبش سنگ درخشان آغاز گردید"

گلن کوک



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی