ما یادآوری کاملی را برای شما ممکن می سازیم

در مقدمه‌ی مترجم آمده است: «در حین خواندن این داستان، هرگز متعجب نشوید که بسیاری از اسم‌ها و توصیف‌ها برای شما عجیب هستند، زیرا این قبیل موارد هنوز هم برای خوانندگان متن اصلی اثر همین‌گونه‌اند و آن‌ها نیز در میان این هیاهو و پیچ‌ وخم‌های داستانی فراوان اثر او گم می‌شوند. پس شما به‌عنوان خواننده با کتابی روبه‌رو هستید که با یک بار خواندن آن، نمی‌توانید آن را تمام‌ وکمال به‌ خاطر بسپارید یا خط داستانی آن را در ذهن خود مجسم کنید. در ترجمهٔ این اثر هم سعی شده است از توضیحات فراوانی که حس‌وحال مبهم بودن اثر را از بین می‌برند تا حد زیادی پرهیز شود تا به‌نوعی خوانندهٔ فارسی‌زبان به‌طور دقیق در همان آشوبی قرار گیرد و کلمه‌ به‌ کلمه، سوآل‌هایی را در ذهن خود بپرسد که نویسندهٔ اثر توقع داشته و تمرکز خود را بر روی آن‌ها گذاشته است. با تمام این‌ها در توضیحات اضافه بر متن داده‌شده هم اثری از تخریب واقعیت ساختگی این اثر پیدا نخواهید کرد، زیرا هدف این است که خواننده فکر کند تمام این موارد عجیب، واقعی‌ و روزمره هستند؛ شاید هم برخی از آن‌ها باشند!» در قسمتی از داستان می‌خوانیم: «البته غیرممکن بود و خود او هم درحالی‌که رویاپردازی می‌کرد، این را می‌دانست؛ اما روشنی روز و صدای یکنواخت همسرش که حالا داشت موهایش را جلوی آینه‌ی اتاق‌خواب شانه می‌کرد، همه هم‌پیمان شدند تا به او یادآوری کنند که چه کسی بود. با تلخی به خود گفت: "کارمند حقوق‌بگیر خرده‌پای بدبخت!" کرستن او را روزانه دست‌کم یک بار از این مسأله باخبر می‌کرد و او هم کرستن را برای این کارش سرزنش نمی‌کرد.»
7 /10
7

ما یادآوری کاملی را برای شما ممکن می سازیم

در مقدمه‌ی مترجم آمده است: «در حین خواندن این داستان، هرگز متعجب نشوید که بسیاری از اسم‌ها و توصیف‌ها برای شما عجیب هستند، زیرا این قبیل موارد هنوز هم برای خوانندگان متن اصلی اثر همین‌گونه‌اند و آن‌ها نیز در میان این هیاهو و پیچ‌ وخم‌های داستانی فراوان اثر او گم می‌شوند. پس شما به‌عنوان خواننده با کتابی روبه‌رو هستید که با یک بار خواندن آن، نمی‌توانید آن را تمام‌ وکمال به‌ خاطر بسپارید یا خط داستانی آن را در ذهن خود مجسم کنید. در ترجمهٔ این اثر هم سعی شده است از توضیحات فراوانی که حس‌وحال مبهم بودن اثر را از بین می‌برند تا حد زیادی پرهیز شود تا به‌نوعی خوانندهٔ فارسی‌زبان به‌طور دقیق در همان آشوبی قرار گیرد و کلمه‌ به‌ کلمه، سوآل‌هایی را در ذهن خود بپرسد که نویسندهٔ اثر توقع داشته و تمرکز خود را بر روی آن‌ها گذاشته است. با تمام این‌ها در توضیحات اضافه بر متن داده‌شده هم اثری از تخریب واقعیت ساختگی این اثر پیدا نخواهید کرد، زیرا هدف این است که خواننده فکر کند تمام این موارد عجیب، واقعی‌ و روزمره هستند؛ شاید هم برخی از آن‌ها باشند!» در قسمتی از داستان می‌خوانیم: «البته غیرممکن بود و خود او هم درحالی‌که رویاپردازی می‌کرد، این را می‌دانست؛ اما روشنی روز و صدای یکنواخت همسرش که حالا داشت موهایش را جلوی آینه‌ی اتاق‌خواب شانه می‌کرد، همه هم‌پیمان شدند تا به او یادآوری کنند که چه کسی بود. با تلخی به خود گفت: "کارمند حقوق‌بگیر خرده‌پای بدبخت!" کرستن او را روزانه دست‌کم یک بار از این مسأله باخبر می‌کرد و او هم کرستن را برای این کارش سرزنش نمی‌کرد.»

فیلیپ کی دیک



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی