آمستردام
دو معشوق پيشين مالي لين بيرون مردهسوزي كليسا منتظر ايستاده بودند؛ پشت به سوز سرد فوريه. همه آن حرفها قبلا گفته شده بود، ولي دوباره تكرارش كردند. «اصلا نفهميد چه بلايي سرش اومد.» «وقتي هم فهميد ديگه خيلي دير شده بود.» «يه حمله سريع.» مالي بيچاره