برف سرخ و داستان های دیگر

بلد را دیدیم، کمی جلوتر پشت به ما، لابه‌لای نیهای سبز، زیپ شلوار شش‌جیبش را پایین کشیده. امیر به من نگاه‌کرد و با نوک کفش زد زیر قوطی کنسروخالی، قوطی پرت‌شد جلوی پای سگی که دمش را پر‌چم کرده بود او روبه‌رویمان ایستاده‌بود. سگ گوش‌هایش را سیخ کرده‌‌بود و داشت از روبه‌رو به بلد نگاه میکرد. باد داغی پرزهای روی سرش را پوش کرده‌بود به یک سمت خورشید هم از بالای سرمان مثل گلوله‌ای سربی که زیرش آتش باشد، سرخ بود. بلد خودش را تکانی داد و زیپ شلوارش را بالا کشید و برگشت رگه‌های سرخ متورمی افتاده بود روی سفیدی چشم های امیر و اشک از کناره‌های چشمش راه باز کرده‌بود و غبار صورتش را می شست. بلد تا رو برگرداند و امیر را دید، حساب کار آمد دستش. پیش آمد دست امیر را گرفت و برد سمت قایق وارویی که تا نیمه در گل فرورفته بود، نشاندش روی قایق. اول قایق لق زد و بعد ثابت ماند. از متن کتاب
8 /10
8

برف سرخ و داستان های دیگر

بلد را دیدیم، کمی جلوتر پشت به ما، لابه‌لای نیهای سبز، زیپ شلوار شش‌جیبش را پایین کشیده. امیر به من نگاه‌کرد و با نوک کفش زد زیر قوطی کنسروخالی، قوطی پرت‌شد جلوی پای سگی که دمش را پر‌چم کرده بود او روبه‌رویمان ایستاده‌بود. سگ گوش‌هایش را سیخ کرده‌‌بود و داشت از روبه‌رو به بلد نگاه میکرد. باد داغی پرزهای روی سرش را پوش کرده‌بود به یک سمت خورشید هم از بالای سرمان مثل گلوله‌ای سربی که زیرش آتش باشد، سرخ بود. بلد خودش را تکانی داد و زیپ شلوارش را بالا کشید و برگشت رگه‌های سرخ متورمی افتاده بود روی سفیدی چشم های امیر و اشک از کناره‌های چشمش راه باز کرده‌بود و غبار صورتش را می شست. بلد تا رو برگرداند و امیر را دید، حساب کار آمد دستش. پیش آمد دست امیر را گرفت و برد سمت قایق وارویی که تا نیمه در گل فرورفته بود، نشاندش روی قایق. اول قایق لق زد و بعد ثابت ماند. از متن کتاب

طیبه گوهری



نظرات


برای ثبت نظر ابتدا وارد سیستم شوید

شاید دوست داشته باشید

فروشندگان اين كتاب

عبارت امنیتی