دختری با هفت اسم (فرار از کره شمالی)
نگاهی فوقالعاده به زندگی در یکی از بیرحمترین و مخفیکارترین دیکتاتوریهای جهان و ماجرای مبارزهٔ هراسآور یک زن برای فرار از دستگیری و رساندن خانوادهاش به آزادی. هیئونسئولی که کودکیاش در کرهٔ شمالی سپری میشد یکی از میلیونها نفری بود که در دام رژیم مخفیکار و ستمگر کمونیست روزگار میگذراندند. خانهٔ کودکیاش در مرز چین او را در شرایطی فراتر از حدود کشور محصورش قرار میداد و وقتی قحطی دههٔ ١٩٩٠ آمد او شروع به تفکر، پرسشگری و درک این نکته کرد که در سراسر عمرش شستشوی مغزی شدهاست. باتوجه به میزان فقر و بیچارگی اطرافیانش متوجه شد که کشورش نمیتواند چنان که میگفتند "بهترین کشور روی زمین" باشد. هنگامی که به سن هفده سالگی رسید تصمیم گرفت از کرهٔ شمالی بگریزد. در مخیلهاش هم نمیکنجید که برای اینکه باز هم کنار خانوادهاش باشد باید دوازده سال صبوری کند.